قایقی در تلاطم دریا

...سه نقطه سر خط

قایقی در تلاطم دریا

...سه نقطه سر خط

شکستن

شیشه ای می شکند

یک نفر می پرسد...که چرا شیشه شکست؟

مادری می گوید...شاید این رفع بلاست

یک نفر زمزمه کرد : باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد،

شیشه ی پنجره را زود شکست.

کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست،

عابری خنده کنان می آمد...

تکه ای بر می داشت... مرحمی بر دل تنگم می شد...

ولی امشب دیدم... هیچ کس هیچ نگفت، قصه ام را نشنید...

از خودم می پرسم

ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر بود ؟؟؟؟؟








نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد