قایقی در تلاطم دریا

...سه نقطه سر خط

قایقی در تلاطم دریا

...سه نقطه سر خط

وصیت نامه

رازی از وصیت نامه شهید سعید زقاقی



مادرم زمانی که خبرشهادتم را شنیدی گریه نکن!

زمان تشییع و تدفینم گریه نکن!
زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن!
فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را!
وقتی جامعه ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت مادرم گریه کن

این لحظه ها

ایــن لحظـــه هــا

لبــانم رطوبــت لبــهایی را می خواهـــد با طعم محبت نه شهوت

این لحظــه ها

گیسوانـــم نوازش دستی را می خواهــد با طعم ناز نه نیـــاز

این لحظـــه ها

تنی می خواهم که روحــــم را ارضـــا کند نه جســـمم را...

خط زدن من ,پایان من نیست...
آغاز بی لیاقتی توست!

همیشه بهترینها برای من بوده و هست...

اگر مال من نشدی!

"قطعا" بهترین نبودی ...

نیایش برای صلح

نیایش برای صلح

اثری از فرانچسکوی قدیس

 

خداوندا مرا وسیله صلح خویش قرار ده

 

آن جا که کین است بادا که عشق آورم

 

آن جا که تقصیر است بادا که بخشایش آورم

 

آن جا که تفرقه است بادا که یگانگی آورم

 

آن جا که خطاست بادا که راستی آورم

 

آن جا که شک است بادا که ایمان آورم

 

آن جا که نومیدی است بادا که امید آورم

 

آن جا که ظلمات است بادا که نور آورم

 

آن جا که غمناکی است بادا که شادمانی آورم

 

خداوندا بادا که بیشتردر پی تسلی دادن باشم تا تسلی یافتن

 

در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن

 

در پی دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن

 

چرا که با بخشیدن است که می گیریم

 

با فراموشی خویشتن است که خویشتن را باز می یابیم

 

با بخشودن است که بخشایش به کف می آوریم

 

با مردن است که به زندگی برانگیخته می شویم.

شکستن

شیشه ای می شکند

یک نفر می پرسد...که چرا شیشه شکست؟

مادری می گوید...شاید این رفع بلاست

یک نفر زمزمه کرد : باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد،

شیشه ی پنجره را زود شکست.

کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست،

عابری خنده کنان می آمد...

تکه ای بر می داشت... مرحمی بر دل تنگم می شد...

ولی امشب دیدم... هیچ کس هیچ نگفت، قصه ام را نشنید...

از خودم می پرسم

ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر بود ؟؟؟؟؟

ادامه مطلب ...